فردوسی استاد بی همتای شعر و خرد پارسی و بزرگترین حماسه سرای جهان است. اهمیت فردوسی در آن است چه با آفریدن اثر همیشه جاوید خود، نه تنها زبان ، بلکه کل فرهنگ و تاریخ و در یک سخن ، همه اسناد اصالت اقوام ایرانی را جاودانگی بخشید و خود نیز برآنچه که میکرد و برعظمت آن ، آگاه بود و می دانست که با زنده نگه داشتن زبان ویژه یک ملت ، در واقع آن ملت را زندگی و جاودانگی بخشیده است .
بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کـردم بدیــن پــــارسی
فردوسی در سال 329 هجری برابر با 940 میلادی در روستای باژ از توابع طوس در خانواده ای از طبقه دهقانان دیده به جهان گشود و در جوانی شروع به نظم برخی از داستانهای قهرمانی کرد. در سال 370 هجری برابر با 980 میلادی زیر دید تیز و مستقیم جاسوس های بغداد و غزنین ، تنظیم شاهنامه را آغاز می کند و به تجزیه و تحلیل نیروهای سیاسی بغداد و عناصر ترک داخلی آنها می پردازد. فردوسی ضمن بیان مفاسد آنها، نه تنها با بغداد و غزنین ، بلکه با عناصر داخلی آنها نیز می ستیزد و در واقع ، طرح تئوری نظام جانشین عرب و ترک را می ریزد حداقل آرزوی او این بود که ترکیبی از اقتدار ساسانیان و ویژگیهای مثبت سامانیان را در ایران ببیند. چهار عنصر اساسی برای فردوسی ارزشهای بنیادی و اصلی به شمار می آید و او شاهنامه خود را در مربعی قرار داده که هر ضلع آن بیانگر یکی از این چهار عنصر است آن عناصر عبارتند از: ملیت ایرانی ، خردمندی ، عدالت و دین ورزی او هر موضوع و هر حکایتی را برپایه این چهار عنصر تقسیم می کند. علاوه بر این ، شاهنامه ، شناسنامه فرهنگی ما ایرانیان است که می کوشد تا به تاخت و تاز ترک های متجاوز و امویان و عباسیان ستمگر پاسخ دهد او ایرانی را معادل آزاده می داند و از ایرانیان با تعبیر آزادگان یاد می کند؛ بدان سبب که پاسخی به ستمهای امویان و عباسیان نیز داده باشد؛ چرا که مدت زمان درازی ، ایرانیان ، موالی خوانده می شدند و با آنان همانند انسان های درجه دوم رفتار می شد بنابراین شاهنامه از این منظر، بیش از آن که بیان اندیشه ها و نیات یک فرد باشد، ارتقای نگرشی ملی و انسانی و یا تعالی بخشیدن نوعی جهانبینی است.
سی سال بعد یعنی در سال 400 هجری برابر با 1010 میلادی پس از پایان خلق شاهنامه این اثر گرانبها به سلطان محمود غزنوی نشان داده می شود. به علت های گوناگون که مهمترینشان اختلاف نژاد و مذهب بود اختلاف دستگاه حکومتی با فردوسی باعث برگشتن فردوسی به طوس و تبرستان شد. استاد بزرگ شعر فارسی در سال 411 هجری برابر با 1020 میلادی در زادگاه خود بدرود حیات گفت ولی یاد و خاطره اش برای همه دوران در قلب ایرانیان جاودان مانده است.
زبان ، شرح حال انسان هاست اگر زبان را برداریم ، تقریبا چیزی از شخصیت ، عقاید، خاطرات و افکار نظام یافته ما باقی نخواهد ماند بدون زبان ، موجودیت انسان هم به پایان می رسد زبان ، ذخیره نمادین اندیشه ها، عواطف ، بحران ها، مخالفت ها، نفرت ها، توافق ها، وفاداری ها، افکار قالبی و انگیزه هایی است که در سوق دادن و تجلی هویت فرهنگی انسانها نقش اساسی دارد.همگان بر این باورند که واژه ها در کارگاه اندیشه و جهان بینی اندیشمندان و روشنفکران هر دوره در هم می آمیزند تا زایش مفاهیم عمیق انسانی تا ابد تداوم یابد. با وجود این ، در یک داوری دقیق ، تمایزات غیرقابل کتمان و قوت کلام سخنسرای نام آور ایرانی حکیم ابوالقاسم فردوسی با همتایان همعصر خود آشکارا به چشم می خورد زبان و کلمات برآمده از ذهن فرانگر و تیزبین او، در محدودیت قالبهای شعری ، تن به اسارت نمی سپارد و ناگزیر به گونه شگفت آوری زنده ، ملموس و دورپرواز است فردوسی به علت ضرورت زمانی و جو اختناق حاکم در زمان خود، بالاجبار برای بیان مسائل روز: زبانی کنایه و اسطوره ای انتخاب کرده است ؛ در حالی که محتوای مورد بحث او مسائل جاری زمان است بدین اعتبار، فردوسی از معدود افرادی است که توان به تصویر کشیدن جنایات قدرت سیاسی زمان خویش را داشته است پایان سخن آن که انگیزه فردوسی از آفریدن شاهنامه مبارزه با استعمار و استثمار سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی خلفای عباسی و سلطه امیران ترک بود .
آنچه کورش کرد و دارا وانچه زرتشت مهین
زنده گشت از همت فردوسی سحـر آفرین
نام ایــــران رفته بــود از یـاد تا تـازی و تـرک
ترکــتــازی را بــرون راندند لاشـــه از کـمین
ای مبـــارک اوستـــاد‚ ای شاعـــر والا نژاد
ای سخنهایت بســوی راستی حبلی متین
با تـــو بد کـــردند و قــدر خدمتت نشناختند
آزمـــنـــدان بــخیـــل و تاجـــداران ضـنــیــن
زندگی نامه
حکیم فردوسی در "طبران طوس" در سال 329 هجری به دنیا آمد.
پدرش از دهقانان طوس بود و از نظر مادی دارای ثروت و موقعیت قابل توجهی
بود. از احوال او در عهد کودکی و جوانی اطلاع درستی در دست نیست ولی مشخص
است که در جوانی با درآمدی که از املاک پدرش داشته به کسی محتاج نبوده
است؛ اما اندک اندک آن اموال را از دست داده و به تهیدستی گرفتار شده است.
فردوسی از همان ابتدای کار که به کسب علم و دانش پرداخت، به خواندن داستان هم علاقمند شد و مخصوصاً به تاریخ و اطلاعات مربوط به گذشته ایران عشق می ورزید.
همین علاقه به داستانهای کهن بود که او را به فکر به نظم در آوردن شاهنامه انداخت.
چنان که از گفته خود او در شاهنامه بر می آید، مدتها در جستجوی این کتاب بوده است و پس از یافتن دستمایه ی اصلیی داستانهای شاهنامه، نزدیک به سی سال از بهترین ایام زندگی خود را وقف این کار کرد.
او خود می گوبد:
بسی رنج بردم بدین سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی
پی افکندم از نظم کاخی بلند
که از باد و باران نیابد گزند
بناهای آباد گردد خراب
ز باران و از تابش آفتاب
فردوسی در سال 370 یا 371 به نظم در آوردن شاهنامه را آغاز کرد و در اوایل این کار هم خود فردوسی ثروت و دارایی قابل توجهی داشت و هم بعضی از بزرگان خراسان که به تاریخ باستان ایران علاقه داشتند او را یاری می کردند ولی به مرور زمان و پس از گذشت سالهایی، در حالی که فردوسی بیشتر شاهنامه را سروده بود دچار فقر و تنگدستی شد.
اَلا ای برآورده چرخ بلند
چه داری به پیری مرا مستمند
چو بودم جوان برترم داشتی
به پیری مرا خوار بگذاشتی
به جای عنانم عصا داد سال
پراکنده شد مال و برگشت حال
بر خلاف آن چه مشهور است، فردوسی سرودن شاهنامه را صرفاً به خاطر علاقه خودش و حتی سالها قبل از آن که سلطان محمود به سلطنت برسد، آغاز کرد؛ اما چون در طی این کار رفته رفته ثروت و جوانی را از دست داد، به فکر افتاد که آن را به نام پادشاهی بزرگ کند و به گمان اینکه سلطان محمود چنان که باید قدر او را خواهد شناخت، شاهنامه را به نام او کرد و راه غزنین را در پیش گرفت.
اما سلطان محمود که به مدایح و اشعار ستایش آمیز شاعران بیش از تاریخ و داستانهای پهلوانی علاقه داشت، قدر سخن فردوسی را ندانست و او را چنانکه شایسته اش بود تشویق نکرد.
علت این که شاهنامه مورد پسند سلطان محمود واقع نشد، درست معلوم نیست.
عضی گفته اند که به سبب بدگوئی حسودان، فردوسی نزد محمود به بی دینی متهم شد (در واقع اعتقاد فردوسی به شیعه که سلطان محمود آن را قبول نداشت هم به این موضوع اضافه شد) و از این رو سلطان به او بی اعتنائی کرد.
ظاهراً بعضی از شاعران دربار سلطان محمود به فردوسی حسد می بردند و داستانهای شاهنامه و پهلوانان قدیم ایران را در نظر سلطان محمود پست و ناچیز جلوه داده بودند.
به هر حال سلطان محمود شاهنامه را بی ارزش دانست و از رستم به زشتی یاد کرد و بر فردوسی خشمگین شد و گفت: که "شاهنامه خود هیچ نیست مگر حدیث رستم، و اندر سپاه من هزار مرد چون رستم هست".
گفته اند که فردوسی از این بی اعتنائی سلطان محمود بر آشفت و چندین بیت در هجو سلطان محمود گفت و سپس از ترس مجازات او غزنین را ترک کرد و چندی در شهرهائی چون هرات، ری و طبرستان متواری بود و از شهری به شهر دیگر می رفت تا آنکه سرانجام در زادگاه خود، طوس درگذشت.
تاریخ وفاتش را بعضی 411 و برخی 416 هجری قمری نوشته اند.
فردوسی را در شهر طوس، در باغی که متعلق به خودش بود، به خاک سپردند.
در تاریخ آمده است که چند سال بعد، محمود به مناسبتی فردوسی را به یاد آورد و از رفتاری که با آن شاعر آزاده کرده بود پشیمان شد و به فکر جبران گذشته افتاد و فرمان داد تا ثروت فراوانی را برای او از غزنین به طوس بفرستند و از او دلجوئی کنند.
اما چنان که نوشته اند، روزی که هدیه سلطان را از غزنین به طوس می آوردند، جنازه شاعر را از طوس بیرون می بردند.
از فردوسی تنها یک دختر به جا مانده بود، زیرا پسرش هم در حیات پدر فوت کرده بود و گفته شده است که دختر فردوسی هم این هدیه سلطان محمود را نپذیرفت و آن را پس فرستاد.
شاهنامه نه فقط بزرگ ترین و پر مایه ترین مجموعه شعر است که از عهد سامانی و غزنوی به یادگار مانده است بلکه مهمترین سند عظمت زبان فارسی و بارزترین مظهر شکوه و رونق فرهنگ و تمدن ایران قدیم و خزانه لغت و گنجینه ادبـیات فارسی است.
فردوسی طبعی لطیف داشته، سخنش از طعنه و هجو و دروغ و تملق خالی بود و تا می توانست الفاظ ناشایست و کلمات دور از اخلاق بکار نمی برد.
او در وطن دوستی سری پر شور داشت. به داستانهای کهن و به تاریخ و سنن قدیم عشق می ورزید.
ویژگیهای هنری شاهنامه
"شاهنامه"، حافظ راستین سنت های ملی و شناسنامه قوم ایرانی است. شاید بی وجود این اثر بزرگ، بسیاری از عناصر مثبت فرهنگ آبا و اجدادی ما در طوفان حوادث تاریخی نابود می شد و اثری از آنها به جای نمی ماند.
اهمیت شاهنامه فقط در جنبه ادبی و شاعرانه آن خلاصه نمی شود و پیش از آن که مجموعه ای از داستانهای منظوم باشد، تبارنامه ای است که بیت بیت و حرف به حرف آن ریشه در اعماق آرزوها و خواسته های جمعی، ملتی کهن دارد. ارد بزرگ متفکر شهیر کشورمان می گوید : ایرانیان نیک نامی و پاکی تبار گذشتگان خویش را در شاهنانه فردوسی می بینند و در هر دودمانی که باشند برآن راه خواهند بود .
ملتی که در همه ادوار تاریخی، نیکی و روشنایی را ستوده و با بدی و ظلمت ستیز داشته است.
شاهنامه، منظومه مفصلی است که حدوداً از شصت هزار بیت تشکیل شده است و دارای سه دوره اساطیری، پهلوانی، تاریخی است.
فردوسی بر منابع بازمانده کهن، چنان کاخ رفیعی از سخن بنیان می نهد که به قول خودش باد و باران نمی تواند گزندی بدان برساند و گذشت سالیان بر آن تأثیری ندارد.
در برخورد با قصه های شاهنامه و دیگر داستانهای اساطیری فقط به ظاهر داستانها نمی توان بسنده کرد.
زبان قصه های اساطیری، زبانی آکنده از رمز و سمبل است و بی توجهی به معانی رمزی اساطیر، شکوه و غنای آنها را تا حد قصه های معمولی تنزل می دهد.
حکیم فردوسی خود توصیه می کند:
تو این را دوغ و فسانه مدان
به یکسان روش در زمانه مدان
از او هر چه اندر خورد با خرد
دگر بر ره رمز معنی برد
شاهنامه روایت نبرد خوبی و بدی است و پهلوانان، جنگجویان این نبرد دائمی در هستی اند.
جنگ کاوه و ضحاک ظالم، کین خواهی منوچهر از سلم و تور، مرگ سیاوش به دسیسه سودابه و . . . همه حکایت از این نبرد و ستیز دارند.
تفکر فردوسی و اندیشه حاکم بر شاهنامه همیشه مدافع خوبی ها در برابر ظلم و تباهی است. ایران که سرزمین آزادگان محسوب می شود همواره مورد آزار و اذیت همسایگانش قرار می گیرد.
زیبایی و شکوه ایران، آن را در معرض مصیبت های گوناگون قرار می دهد و از همین رو پهلوانانش با تمام توان به دفاع از موجودیت این کشور و ارزشهای عمیق انسانی مردمانش بر می خیزند و جان بر سر این کار می نهند.
برخی از پهلوانان شاهنامه نمونه های متعالی انسانی هستند که عمر خویش را به تمامی در خدمت همنوعان خویش گذرانده است.
پهلوانانی همچون فریدون، سیاوش، کیخسرو، رستم، گودرز و طوس از این دسته اند.
شخصیت های دیگری نیز همچون ضحاک و سلم و تور وجودشان آکنده از شرارت و بدخویی و فساد است.
آنها مأموران اهریمنند و قصد نابودی و فساد در امور جهان را دارند.
قهرمانان شاهنامه با مرگ، ستیزی هماره دارند و این ستیز نه روی گردانی از مرگ است و نه پناه بردن به کنج عافیت، بلکه پهلوان در مواجهه و درگیری با خطرات بزرگ به جنگ مرگ می رود و در حقیقت، زندگی را از آغوش مرگ می دزدد.
اغلب داستانهای شاهنامه بی اعتباری دنیا را به یاد خواننده می آورد و او را به بیداری و درس گرفتن از روزگار می خواند ولی در همین حال آنجا که هنگام سخن عاشقانه می رسد فردوسی به سادگی و با شکوه و زیبایی موضوع را می پروراند.
نگاهی به پنج گنج نظامی در مقایسه با شاهنامه، این حقیقت را بر ما نمایان تر می کند. در پنج گنج، شاعر عارف که ذهنیتی تغزلی و زبانی نرم و خیال انگیز دارد، در وادی حماسه چنان غریق تصویرسازی و توصیفات تغزلی شده که جای و مقام زبان حماسه را فراموش کرده است حال آنکه که فردوسی حتی در توصیفات تغزلی در شأن زبان حماسه، از تخیل و تصاویر بهره می گیرد و از ازدحام بیهوده تصاویر در زبان حماسی اش پرهیز می کند.
تصویرسازی
تصویرسازی در شعر فردوسی جایی بسیار مهم دارد. شاعر با تجسم حوادث و ماجراهای داستان در پیش چشم خواننده او را همراه با خود به متن حوادث می برد، گویی خواننده داستان را بر پرده سینما به تماشا نشسته است.
تصویرسازی و تخیل در اثر فردوسی چنان محکم و متناسب است که حتی اغلب توصیفات طبیعی درباره طلوع، غروب، شب، روز و . . . در شعر او حالت و تصویری حماسی دارد و ظرافت و دقت حکیم طوس در چنین نکاتی موجب هماهنگی جزئی ترین امور در شاهنامه با کلیت داستان ها شده است.
چند بیت زیر در توصیف آفتاب بیان شده است:
چو خورشید از چرخ گردنده سر
برآورد بر سان زرین سپر
***
پدید آمد آن خنجر تابناک
به کردار یاقوت شد روی خاک
***
چو زرین سپر برگرفت آفتاب
سرجنگجویان برآمد ز خواب
و این هم تصویری که شاعر از رسیدن شب دارد:
چو خورشید تابنده شد ناپدید
شب تیره بر چرخ لشگر کشید
موسیقی
موسیقی در شعر فردوسی از عناصر اصلی شعر محسوب می شود. انتخاب وزن متقارب که هجاهای بلند آن کمتر از هجاهای کوتاه است، موسیقی حماسی شاهنامه را چند برابر می کند.
علاوه بر استفاده از وزن عروضی مناسب، فردوسی با به کارگیری قافیه های محکم و هم حروفیهای پنهان و آشکار، انواع جناس، سجع و دیگر صنایع لفظی تأثیر موسیقایی شعر خود را تا حد ممکن افزایش می دهد.
اغراقهای استادانه، تشبیهات حسی و نمایش لحظات طبیعت و زندگی از دیگر مشخصات مهم شعر فردوسی است.
برآمد ز هر دو سپه بوق و کوس
هوا نیلگون شد، زمین آبنوس
چو برق درخشنده از تیره میغ
همی آتش افروخت از گرز و تیغ
هوا گشت سرخ و سیاه و بنفش
ز بس نیزه و گونه گونه درفش
از آواز دیوان و از تیره گرد
ز غریدن کوس و اسب نبرد
چکاچاک گرز آمد و تیغ و تیر
ز خون یلان دشت گشت آبگیر
زمین شد به کردار دریای قیر
همه موجش از خنجر و گرز و تیر
دمان بادپایان چو کشتی بر آب
سوی غرق دارند گفتی شتاب
منبع داستانهای شاهنامه
نخستین کتاب نثر فارسی که به عنوان یک اثر مستقل عرضه شد، شاهنامه ای منثور بود.
این کتاب به دلیل آن که به دستور و سرمایه "ابومنصور توسی" فراهم آمد، به "شاهنامه ابومنصوری" شهرت دارد و تاریخ گذشته ایران به حساب می آید.
اصل این کتاب از میان رفته و تنها مقدمه آن که حدود پانزده صفحه می شود در بعضی نسخه های خطی شاهنامه موجود است.
علاوه بر این شاهنامه، یک شاهنامه منثور دیگر به نام شاهنامه ابوالموید بلخی وجود داشته که گویا قبل از شاهنامه ابومنصوری تألیف یافته است، اما چون به کلی از میان رفته درباره آن نمی توان اظهارنظر کرد.
پس از این دوره در قرن چهارم شاعری به نام دقیقی کار به نظم در آوردن داستانهای ملی ایران را شروع کرد.
دقیقی زردشتی بود و در جوانی به شاعری پرداخت.
او برخی از امیران چغانی و سامانی را مدح گفت و از آنها جوایز گرانبها دریافت کرد.
دقیقی ظاهراً به دستور نوح بن منصور سامانی مأموریت یافت تا شاهنامه ی ابومنصوری را که به نثر بود به نظم در آورد.
دقیقی، هزار بیت بیشتر از این شاهنامه را نسروده بود و هنوز جوان بود که کشته شد (حدود 367 یا 369 هـ. ق) و بخش عظیمی از داستانهای شاهنامه ناسروده مانده بود.
فردوسی استاد و هشمهری دقیقی کار ناتمام او را دنبال کرد.
از این رو می توان شاهنامه دقیقی را منبع اصلی فردوسی در سرودن شاهنامه دانست.
بخش های اصلی شاهنامه
موضوع این شاهکار جاودان، تاریخ ایران قدیم از آغاز تمدن نژاد ایرانی تا انقراض حکومت ساسانیان به دست اعراب است و کلاً به سه دوره اساطیری، پهلوی و تاریخی تقسیم می شود.
دوره اساطیری
این دوره از عهد کیومرث تا ظهور فریدون ادامه دارد. در این عهد از پادشاهانی مانند کیومرث، هوشنگ، تهمورث و جمشید سخن به میان می آید. تمدن ایرانی در این زمان تکوین می یابد. کشف آتش، جدا کرن آهن از سنگ و رشتن و بافتن و کشاورزی کردن و امثال آن در این دوره صورت می گیرد.
در این عهد جنگها غالباً جنگ های داخلی است و جنگ با دیوان و سرکوب کردن آنها بزرگ ترین مشکل این عصر بوده است. (بعضی احتمال داده اند که منظور از دیوان، بومیان فلات ایران بوده اند که با آریایی های مهاجم همواره جنگ و ستیز داشته اند)
در پایان این عهد، ضحاک دشمن پاکی و سمبل بدی به حکومت می نشیند، اما سرانجام پس از هزار سال فریدون به یاری کاوه آهنگر و حمایت مردم او را از میان می برد و دوره جدید آغاز می شود.
دوره پهلوانی
دوره پهلوانی یا حماسی از پادشاهی فریدون شروع می شود. ایرج، منوچهر، نوذر، گرشاسب به ترتیب به پادشاهی می نشیند. جنگهای میان ایران و توران آغاز می شود.
پادشاهی کیانی مانند: کیقباد، کیکاووس، کیخسرو و سپس لهراست و گشتاسب روی کار می آیند. در این عهد دلاورانی مانند: زال، رستم، گودرز، طوس، بیژن، سهراب و امثال آنان ظهور می کنند.
سیاوش پسر کیکاووس به دست افراسیاب کشته می شود و رستم به خونخواهی او به توران زمین می رود و انتقام خون سیاوش را از افراسیاب می گیرد. در زمان پادشاهی گشتاسب، زرتشت پیغمبر ایرانیان ظهور می کند و اسفندیار به دست رستم کشته می شود.
مدتی پس از کشته شدن اسفندیار، رستم نیز به دست برادر خود، شغاد از بین می رود و سیستان به دست بهمن پسر اسفندیار با خاک یکسان می گردد، و با مرگ رستم دوره پهلوانی به پایان می رسد.
دوره تاریخی
این دوره با ظهور بهمن آغاز می شود و پس از بهمن، همای و سپس داراب و دارا پسر داراب به پادشاهی می رسند.
در این زمان اسکندر مقدونی به ایران حمله می کند و دارا را که همان داریوش سوم است می کشد و به جای او بر تخت می نشیند.
پس از اسکندر دوره پادشاهی اشکانیان در ابیاتی چند بیان می گردد و سپس ساسانیان روی کار می آیند و آن گاه حمله عرب پیش می آید و با شکست ایرانیان شاهنامه به پایان می رسد.
چرا به دنبال زیستگاه های بکر و دست نخورده هستیم ؟ پاسخ ساده است ، چون نمی خواهیم دست نابودگر آدم ها را ببینیم . حکیم ارد بزرگ (Great Orod_philosopher king)
برای مهر ورزیدن در زندگی ، به دنبال بهترین زمان مباش ، خود باش و روانت را جاری کن . حکیم ارد بزرگ (Great Orod)
برخی
به "ارد" می گویند دارا هستیم اما باز هم از زندگی لذت نمی بریم ؟ به آنها
می گویم : به دیگران مهربانی کنید و ادب را بکار گیرید تا آنها شما را
سرشار از واژه های زیبا کنند . بخش بزرگی از خوشبختی ما در کام و دهان
دیگران در بند است ، آنها را با خوبی و نیکی ، آزاد و رها کنیم . حکیم ارد بزرگ (Great Orod_The greatest contemporary philosopher)
بریدن پیوندی پاک ، فرو ریزی دهشتناکی است . حکیم ارد بزرگ (Great Orod_World philosopher)
بزرگترین چاله زندگی زیاده خواه ، پذیرفتن کاریست که در توانش نیست. حکیم ارد بزرگ (Great Orod_philosopher king)
بزرگترین گمشده های ما در زندگی ، نزدیکترین ها به ما هستند . حکیم ارد بزرگ (بزرگترین فیلسوف ایران)
بزرگداشت ، بخشش بی ریای مهر است ، مهری که با آن می توان بوی بهار را همیشه همراه داشت . حکیم ارد بزرگ (جملات ناب , سخنان ناب)
بزرگداشت آدمیان ، شکوفایی فرهنگ را در پی دارد . حکیم ارد بزرگ (Great Orod_The greatest thinker)
هم آوایی و هم آهنگی بین نام فرزندان خوب است، اما این بهانه ای برای گزینش یک نام بد، برای فرزند تازه ما نیست. حکیم ارد بزرگ (Great Orod_World Philosophy teacher)
همای بخت بر شانه ات نخواهد نشست ، مگر آنکه شانه ای به گستره و پهنای کوهستان داشته باشی . حکیم ارد بزرگ (Great Orod_philosopher king)
خودخواه ترین آدمیان ، در کوهستان ، دوستی و مهر را ، با جان و دل پذیرا می شوند . حکیم ارد بزرگ (Great Orod_The greatest philosopher)
دارایی یک کشور ، تنها در بانک ها نیست ، گونه های گیاهی و جانوری ، دارایی بسیار با ارزشتری است . حکیم ارد بزرگ (کتاب سرخ)
در کوهستان ، ارزش دستان مهرآمیز آدمیان را ، براستی می توان فهمید . حکیم ارد بزرگ (Great Orod_The greatest philosopher of history)
آدمها را آنگونه بخواهیم که هستند ، نه آنگونه که می خواهیم . حکیم ارد بزرگ (Great Orod_Iranian philosopher)
آدمهای کوچک در کوچه و خیابان با صدایی بلند قهقه می زنند و فریاد می کشند. حکیم ارد بزرگ (بزرگترین فیلسوف تاریخ ایران)
آدمیان با یکدیگر یکی نیستند ، زنان و مردان ، هر یک بگونه ایی می اندیشند ، یکی دانستن آدمیان درست نیست . حکیم ارد بزرگ (بزرگترین فیلسوف جهان)
دختر مهربان ، خوشبختی بی پایان پدر و مادر است. حکیم ارد بزرگ (Great Orod_Father of modern philosophy)
دخترها نیز می توانند خواستگاری کنند . حکیم ارد بزرگ نابغه عرصه فلسفه
آدمیان ترسو و ناکارآمد ، خود را در دنیای صوفیانه ، پیروز می بینند . حکیم ارد بزرگ (فیلسوف ایرانی)
آدمیان خونریز ، از همه ترسوتر هستند . حکیم ارد بزرگ (Great Orod is one of the most important Iranian philosophers)
کسی که هنگام انتخاب همسر ، یکه تازی می کند و سخن ریش سپیدان را به هیچ می گیرد ، بارها و بارها با اشک ، رخش را خواهد شست . حکیم ارد بزرگ (Great Orod_philosopher king)
بزرگان انتقامجو نیستند . حکیم ارد بزرگ
آزادیخواهان ، شایسته ترین اساطیر هر سرزمین هستند . حکیم ارد بزرگ
مردان و زنان کهن ، برآیند و پژواک پاکی و راستی هستند . حکیم ارد بزرگ
بوی خوش زندگی ، در سخن زنان و مردان پاک نهاد جاریست . حکیم ارد بزرگ
رستاخیزهای مردمی ، بدون همراهی زنان دلیر ، ناممکن است چرا که زن ، پرچمدار وارستگی ، پاکی و از خودگذشتگی است . حکیم ارد بزرگ
آغاز اُرُد ، پایان کسی نیست ، بهار اندیشه ای است که پیش از او ، سه حکیم دیگر از آن یاد کرده اند ، خردمندان نام آشنایی همچون : بزرگمهر ، فردوسی و خیام نیشابوری . اُرُد همه اندیشه های آنان را باور ندارد ، اما از نگاه و اندیشه آنها بهره ها برده است . حکیم ارد بزرگ
هر گاه ، با هزار واژه مهر ، به سوی مردم میهنم شتافتم ، تنهاترین ایرانی بودم . حکیم ارد بزرگ
در دل سیاهی شکست ، نور امید سو سو می زند ، نوری که اگر باورش کنیم ، به زودی خورشید تابان زندگی ما خواهد شد . حکیم ارد بزرگ
اگر زندگی را در نرمش و جاری بودن بدانیم ، هیچ گاه نمی شکنیم . حکیم ارد بزرگ
پارک ها و جنگل های ما ، باید پر باشد از جانوران زیبا همانند آهو ، گوزن ، کبک ، بلدرچین و … باید زندگی به زیستگاه ما باز گردد . حکیم ارد بزرگ
زمین بسیار کوچک است ، آن را باید از توفان زباله نجات داد . حکیم ارد بزرگ
از روستاها تا شهرها ، همه جا ، نیاز به وجود “سازمان های مردم نهاد زیست محیطی” هست . حکیم ارد بزرگ
زیستگاهای گیاهی و جانوری ، ثروت و دارایی بسیار با ارزش ملی است ، ارزش نگهداری از آنها ، کمتر از نگهبانی “بانک مرکزی” نیست . حکیم ارد بزرگ
ستایش گران میهن ، زنان و مردان آزاده اند . حکیم ارد بزرگ
میهن پرستی ، آرمان برآزندگان است . حکیم ارد بزرگ
آنکه به سرنوشت میهن و مردم سرزمین خویش ، بی انگیزه است ، ارزش یاد کردن ندارد . حکیم ارد بزرگ
میهن دوستی و آزادیخواهی ، کلید درمان بسیاری از ناراستی هاست . حکیم ارد بزرگ
با بردباری ، همه چیز در چنگ توست . حکیم ارد بزرگ
خردمندان ، آشتی جو و نرم خو هستند . حکیم ارد بزرگ
میهن دوستان ناب ، آنانی هستند که برای آبادی و حفظ آزادی آن ، کوشش می کنند . حکیم ارد بزرگ Great Orod
هیچ گاه هماورد خویش را کوچک مپندار ، چون او بهترین دوست و انگیزه پیشرفت و پویش است . حکیم ارد بزرگ Great Orod
خموشی در برابر بدگویی از دوستان ، گونه ای دشمنی است . حکیم ارد بزرگ Great Orod
مهربانی از سادگی و حماقت نیست ، مهربانان به یکی از مهمترین قوانین و هنجار های گیتی باور دارند و آن اصل کنش و واکنش است ساده آنکه باید مهر ورزید تا مهر دید . حکیم ارد بزرگ Great Orod
سخنان زیبا ، بازده روزهای سخت گذشته است . حکیم ارد بزرگ Great Orod
می گویند ، رسیدن به آرامش آرمان است ، باید گفت آرامش همانند تختگاه نوک کوه است ، آیا کوهنورد همیشه بر آن خواهد ماند ؟ بیشتر زمان زندگی او در کوهپایه و دامنه می گذرد ، به امید رسیدن به آرامشی اندک و دوباره نهیب دل و دلدادگی به فرازی دیگر . حکیم ارد بزرگ Great Orod
آدم های دور اندیش، بازیچه رخدادهای ناگهانی و روزمره نمی شوند. حکیم ارد بزرگ Great Orod
برای جلوگیری از تباهی و بیراهه روی ، راه نقد و ارزیابی را باز بگذاریم . حکیم ارد بزرگ Great Orod
گاهی تنها با سکوت ، می توان سخن گفت . حکیم ارد بزرگ Great Orod
زادروز خود و نزدیکانمان را فراموش نکنیم ، جشن بگیریم و شادی را به یکدیگر هدیه دهیم . حکیم ارد بزرگ Great Orod
آدم های فرهمند ، پیوسته بدنبال آغازهای شیرین هستند ، تا از آن بزم و جشن بسازند . حکیم ارد بزرگ Great Orod
سخنان زیبا و دوست داشتنی بگوییم ، چرا که آنها ، نگاره و صورت ما ، در اندیشه دیگران خواهند شد . حکیم ارد بزرگ Great Orod
اندرز جوان باید کوتاه ، تازه و داستان وار باشد . حکیم ارد بزرگ Great Orod
فراموش نشدنی ترین آموخته ها ، آنهایی است ، که اندوهی فراوان برای بدست آوردنشان کشیده ایم . حکیم ارد بزرگ Great Orod
پند و اندرزهای پیران ، آخرین تیرهای آن ها ، برای ادامه زندگی ، در دودمانهای آینده و پسین است . حکیم ارد بزرگ Great Orod
سخن مهر آمیز و دلگرم کننده ، می تواند از فانوس کوچک ، ستاره بسازد . حکیم ارد بزرگ Great Orod
میهن دوستان ، آبادگرند نه کشتارگر ... حکیم ارد بزرگ Great Orod
زادروز خود و نزدیکانمان را فراموش نکنیم ، جشن بگیریم و شادی را به یکدیگر هدیه دهیم . حکیم ارد بزرگ
آدم های فرهمند ، پیوسته بدنبال آغازهای شیرین هستند ، تا از آن بزم و جشن بسازند . حکیم ارد بزرگ
سخنان زیبا و دوست داشتنی بگوییم ، چرا که آنها ، نگاره و صورت ما ، در اندیشه دیگران خواهند شد . حکیم ارد بزرگ
اندرز جوان باید کوتاه ، تازه و داستان وار باشد . حکیم ارد بزرگ
فراموش نشدنی ترین آموخته ها ، آنهایی است ، که اندوهی فراوان برای بدست آوردنشان کشیده ایم . حکیم ارد بزرگ
جملات کوتاه بزرگان بیشترین حجم اطلاعات با ارزشی است که امروزه در شبکه های مجازی اندرویدی همچون وایبر ، لاین ، تانگو و... در حال گردش است که صد البته بخش بسیار زیادی از جملات فلسفی و سنگین مربوط به آموزه های حکیم ارد بزرگ است که امروز تعدادی از آنها را تقدیم شما دوستان خوبم می کنم :
جملات بزرگان , سخنان آموزنده , سخنان ارد بزرگ ، سخنان حکیم ارد بزرگ ، سخنان ناب , سخنان بزرگان , سخنان حکیمانه , پند بزرگان , پندهای بزرگان , سخنان حکیمان , سخنان اندیشمندان , پندبزرگان , سخن حکیمان , اندیشمندان , پند های بزرگان , جاودانه ها , سخنان اندیشمندان , سخن اندیشمندان , سخنان اندیشمندان بزرگ , سخنان حکیمان , پندهای بزرگان , پند از بزرگان , پند حکیمان , جملات اندیشمندان , حکیمان , گفته بزرگان , سخنان ماندگار , سخنان بزرگان و اندیشمندان , سخنان حکما , سخنان بزرگان در مورد ادب , سخن حکیمان , سخنان ارد بزرگ در مورد عشق , سخنان حکیمان بزرگ , سخنان ارزشمند دانشمندان , شیرین ترین سخنان , سخنان بزرگان در مورد زندگی , سخنان بزرگان و حکیمان , گفته های دانشمندان , سخنان بزرگان غرب , سخنان بزرگان درمورد دخالت درکار دیگران , درمورد سیاست , سخنان بزرگان و اندیشمندان جهان , سخنان دانشمندان , سخنان بزرگان در مورد سیاست , گفته های حکیمان , جملات حکیمان , گفته ها بزرگان , سخنان بزرگان در مورد سختی زندگی , گفته ها و سخنان بزرگان , پندهای حکیمان , سخنان حکیمان جهان , سخنان حکیمان و بزرگان , سخنان حکیمان , جملات اندیشمندان , سخنان بزرگان در مورد طبیعت , سخنان بزرگان در مورد بی ادبی , سخنان وپندهای بزرگان , پند های بزرگان , سخن حکما , جمله های اندیشمندان , جملات اندیشمندان بزرگ , سخنان زیبا در مورد طبیعت , سخنان شیرین , پند بزرگان درباره عشق , سخن حکیمان بزرگ , سخنان بزرگان در مورد وطن دوستی